کد خبر: ۲۴۹
۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

قرار نیست همه فرشچیان یا داوینچی شوند

هنر در کشور ما جایگاه خود را پیدا نکرده است و اگر درآمدی هم در این 40سال داشتم، همه را برای خرید دوباره وسایل هزینه کردم. بهترین فروش من در این سال‌ها، سال87 بود که در موزه رضا عباسی با سایر هنرمندان نمایشگاه داشتم، خانمی از انگلیس آمد و چند اثرم را خرید. موضوع آثار هم میلاد امام‌رضا(ع) بود و طرح‌هایی را با مضامین مذهبی و دینی آماده کرده بودم.

برای تهیه گزارش به یکی از مجتمع‌های تجاری منطقه رفته بودم که به‌صورت اتفاقی نگارخانه او را دیدم. ظرافت و چیدمان آثار کنار هم من را ترغیب کرد تا به‌دنبال طراح و هنرمندش باشم. مریم شیخ‌زاده افشار با همراهی هنرجویانش این نگارخانه را راه‌اندازی کرده‌اند و آثارشان را برای ارائه به علاقه‌مندان به نمایش گذاشته‌اند. او بیش از 40سال سابقه کار هنری دارد و درجه3 هنری را از اداره میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری مشهد گرفته که معادل کارشناسی نقاشی است و درجه ممتاز هنری را از اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خراسان‌رضوی دریافت کرده است. گفت‌وگوی ما با این بانوی هنرمند محله احمدآباد را در ادامه می‌خوانید.

 

پدرم می‌گفت دختر نباید به هنرستان برود

مریم شیخ‌زاده افشار سال1336 در محله عشرت‌آباد مشهد به دنیا آمده است. اصل‌ونسب خانواده مادری او به شاهزاده‌های قجری برمی‌گردد و پدربزرگش از سادات تفرش است که برای زندگی به تهران می‌رود. خانم شیخ‌زاده افشار می‌گوید: «پدربزرگم تحصیلات عالیه داشت و به زبان فرانسه مسلط بود. علاقه‌مند به هنر بود، شعر می‌سرود و با خط خوش می‌نوشت. مادرم افتخارالملوک ادبی هم اهل هنر بود و خط زیبایی داشت. خانواده مادری تهران زندگی می‌کردند تا اینکه آستان قدس از پدربزرگم خواست برای انجام کارهای حسابداری به مشهد بیاید. بنابراین ساکن عشرت‌آباد می‌شوند و این‌گونه مادرم با پدرم که همسایه آن‌ها بوده است، ازدواج می‌کند و بعد از تولد من به تهران می‌روند و ساکن کوی کالاد در محدوده نارمک می‌شوند.»
شیخ‌زاده افشار دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان را آنجا می‌گذراند و از همان کودکی به هنر علاقه داشته است. او می‌گوید: «خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردیم 500متری بود و حیاط بزرگی داشت. حیاط خانه‌ها با دیوارهای سیمانی کوتاه جدا می‌شد و دورتادور آن پرچین و پر از گل بود. هر صبح در مسیر مدرسه درخت‌های اقاقیا و گل‌های زیبا را می‌دیدیم.»

او ادامه می‌دهد: «سیما بینا اولین مربی نقاشی من در مدرسه مهرکودک بود. آن‌موقع خانم سیما بینا دانشجوی نقاشی بود و در مدرسه به ما آموزش می‌داد.از خانه ما تا مدرسه فاصله زیادی نبود و با برادر خدابیامرزم به مدرسه می‌رفتم. همان‌جا بود که متوجه شدم استعداد نقاشی دارم. پدرم مذهبی و انقلابی بود و برای همین دبیرستان را در مدرسه علوی اسلامی در نزدیکی میدان بهارستان پشت سر گذاشتم. راه دور بود و باید با سرویس به مدرسه می‌رفتم.

از ساعت 6صبح تا 6بعدازظهر کلاس داشتیم، فقط پنجشنبه‌ها زودتر تعطیل می‌شدیم. 3سال دوره دبیرستان هم خانم مهین افشار‌پور، از نگارگران معروف ایرانی، دبیر هنر ما بود. سال سوم زمان انتخاب رشته خانم افشارپور پیشنهاد داد به هنرستان عالی نقاشی بروم و گفت آینده درخشانی در این رشته دارم. اما پدر مخالفت کرد و می‌گفت دختر نباید به هنرستان برود. بعد از دبیرستان در یک مؤسسه آموزشی که مدرک معتبری داشت، معماری داخلی (دکوراسیون) خواندم، اما نتوانستم مدرک آن را بگیرم. پایان دوره مصادف شد با انقلاب و انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی تعطیل شدند و رشته‌های هنری منحل شد.»

 

برای نقاشی از هر فرصتی استفاده می‌کردم

سال56 ازدواج می‌کند و با همسرش در همان تهران زندگی مشترک را شروع می‌کند. 2سال بعد به مشهد می‌آید، اما بین تهران و مشهد رفت‌وآمد می‌کند تا زمانی که فرزندانش مدرسه‌ای می‌شوند و مشهد را برای زندگی انتخاب می‌کنند. ثمره ازدواجش 2دختر به‌نام‌های مونا و میناست که آن‌ها هم دستی در هنر دارند و آثارشان زینت‌بخش خانه مادری است. مریم‌خانم سال‌های اول ازدواج بیشتر مشغول امور خانه و بزرگ‌کردن فرزندانش است. او می‌گوید: «بین کارهای خانه و بزرگ‌کردن فرزندان هر زمان فرصتی پیدا می‌کردم، دست به قلم می‌شدم و نقاشی می‌کشیدم یا گل‌سازی و شیرینی‌پزی می‌کردم. هیچ‌وقت بیکار نبودم و از فرصت‌هایم برای زیباترشدن خانه و زندگی استفاده کردم. خانه روح‌وروان آدم را آرام می‌کند و باید با سلیقه آن را به محل آرامش تبدیل کرد.»

 

برای تدریس هفت‌خان رستم را پشت سرگذاشتم

این هنرمند منطقه علاقه زیادی به آموزش دارد و دوست دارد هر آنچه را که آموخته است، با عشق به علاقه‌مندان هنر آموزش دهد، اما چون مدرک هنری نداشته است، مؤسسات اجازه آموزش به او نمی‌دادند. در نتیجه به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم می‌گیرد سراغ کلاس‌های فنی‌وحرفه‌ای و میراث‌فرهنگی برود تا مدرک موردنیاز برای آموزش را دریافت کند. او می‌گوید: «سال79 به‌صورت اتفاقی با مجتمع امام‌رضا(ع) در بوستان ملت آشنا شدم. در کلاس‌های تخصصی هنری مجتمع شرکت کردم، اما بنا به برخی دلایل اداری، موفق نشدم مدرک بگیرم. درنهایت یک گواهی گذراندن دوره دریافت کردم. دوره‌ها مربوط به نگارگری بود. فرصت خوبی بود و شیوه‌های خوبی آموختم، اما انتظار مدرک داشتم. بعد از آن به مرکز فنی‌وحرفه‌ای مراجعه کردم تا از این طریق مدرک بگیرم، اما متأسفانه با مشکلات دیگری روبه‌رو شدم.»

این بانوی هنرمند در مسیر دریافت مدرک راه سختی را پشت سر گذاشته است و دل پردردی دارد و می‌گوید: «نزدیک به 40سال است که در شاخه‌های مختلف نقاشی کار می‌کنم و شاگرد سیما بینا و خانم افشارپور بودم. دوره دوساله طراحی داخلی را گذراندم. آثارم را در نمایشگاه‌ها و نگارخانه های مختلف تهران و مشهد به نمایش گذاشتم. با همکاری و همراهی استاد فرشچیان در موزه فرش کاخ سعدآباد آثارم دیده شد. در موزه رضا عباسی، نگارخانه رضوان و میرک با سایر هنرمندان نمایشگاه برگزار کردم و 2بار هم نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سروش داشتم.

با این‌همه دستاورد، سال1382 به اداره فنی‌وحرفه‌ای رفتم و در آزمون‌های آن شرکت کردم. در امتحانات کتبی که بسیار سخت هم بود قبول شدم، اما در آزمون عملی رد ‌شدم. آزمون عملی در سوله بزرگی برگزار می‌شد و هنرجویان 4ساعت فرصت داشتند تا همان‌جا اشیایی را که داخل سالن بود با شیوه‌های مختلف نقاشی کنند. 3بار در این آزمون شرکت کردم و هربار هنرجویان از کار من تعریف می‌کردند، اما در داوری کار من رد می‌شد. بار سوم اعتراض کردم و با مسئول برگزاری صحبت کردم و پیشینه خود را گفتم. آن دوره از آمریکا و انگلیس هم سفارش داشتم. 2تا از خواهرانم آمریکا زندگی می‌کنند. وقتی به ایران می‌آیند تعدادی از کارها را می برند و به‌طور معمول برایم سفارش هم می‌گیرند. با این سابقه و پیشینه باز در امتحانات رد می‌شدم. یک‌بار به یکی از مسئولان برگزاری امتحان گفتم: «شهروندان این کشورها بی‌خودوبی‌جهت به کسی دلار نمی‌دهند و اگر کار هنری من بی‌ارزش بود، پولی به من پرداخت نمی‌کردند.» درنهایت متوجه شدم داوران سررشته‌ای از هنر ندارند. وقتی کسی جای خودش نباشد، بهتر از این هم نمی‌شود. سرانجام پس از اعتراض و شکایت مدرکم را گرفتم. کسی که عاشق هنر است و دوست دارد هنر را به دیگران بیاموزد، باید هفت‌خان رستم را رد کند.»

 

 

نظارتی بر روی کار مراکز آموزشی وجود ندارد

پس از گرفتن مدرک، باانگیزه سراغ مؤسسات آموزشی می‌رود تا به کار موردعلاقه‌‌اش یعنی آموزش بپردازد، اما قصه دل‌خوری و ناراحتی او ادامه دارد و مؤسسات هم او را ناامید می‌کنند. این بانوی هنرمند می‌گوید: «تقریبا به همه آموزشگاه‌های هنری سر زدم و به‌عنوان مربی با آن‌ها قرارداد بستم. آن‌ها هم گفتند کلاس‌ها به حدنصاب برسد با من تماس می‌گیرند. چند ماهی منتظر بودم، اما خبری نشد تا اینکه از اداره فنی‌وحرفه‌ای تماس گرفتند و گفتند شما با 2 آموزشگاه قرارداد بسته‌ای و چطور وقت داری سر همه کلاس‌ها حاضر شوی؟ درحالی‌که تا به آن روز یک‌بار هم برای آموزش نرفته بودم.

به آموزشگاه‌هایی که اداره فنی‌وحرفه‌ای گفته بود سر زدم. از اسم و مدرک من استفاده می‌کردند و کس دیگری به‌جای من آموزش می‌داد. این اتفاق در مهدها و مدارس هم به‌شکل دیگری افتاد. با چند مهد قرارداد بستم و هرجا می‌خواستم آموزش را شروع کنم، تقاضا می‌کردند که دختر یا مربی خودشان کنارم باشد و کار را یاد بگیرد. متأسفانه هیچ نظارتی بر روی کار مراکز آموزشی نیست.»

او دل پری هم از نگارخانه، نمایشگاه و فضاهایی دارد که شهرداری در اختیار هنرمندان می‌گذارد. دراین‌باره می‌گوید: «برای گرفتن نگارخانه یا نمایشگاه نیز باید هفت‌خان رستم را رد کنی. شهرداری مشهد گاهی فضایی را برای ارائه کارهای هنرمندان به آن‌ها اختصاص می‌دهد، اما برای گرفتن این فضاها هم اولویت‌های دیگری به‌جز تخصص مطرح است. زمانی که فضای هنری کوهسنگی را آماده کردند، به آنجا مراجعه کردم تا یکی از غرفه‌ها را برای فروش کارها بگیرم، اما یکی از هنرمندان بنامی که آن هم برای گرفتن بخشی از فضا به آنجا مراجعه کرده بود، گفت: «در مشهد اگر هنرمندی 10مغازه داشته باشد، یازدهمی را هم برای خودش می‌خواهد.»

به موزه ملک هم سرزدم، ولی تعدادی از هنرمندان آنجا را پاتوق کردند، درحالی‌که این فضاها باید در اختیار همه هنرمندان باشد و هر چند ماه یک‌بار تعدادی از آن‌ها در آنجا حضور داشته باشند. بسیاری از هنرمندان توانایی پرداخت هزینه اجاره مغازه را در قسمت‌های خوب شهر ندارند. درحالی‌که اگر هنرمندی بخواهد کارش به فروش برسد، باید در بخش برخوردار شهر مغازه یا نگارخانه داشته باشد که قیمت اجاره‌ها آنجا زیاد است.» او مثال بازار قائم تهران را می‌زند و می‌گوید: «طبقه ششم بازار قائم در اختیار هنرمندان است که علاوه‌بر فروش اجازه آموزش هم دارند. ضمن اینکه شهرداری هم به آن‌ها اجازه می‌دهد در بوستان‌ها نمایشگاه برگزار کنند. درواقع شهرداری تهران همکاری بسیار خوبی با هنرمندان دارد. شهرداری مشهد پاساژ آسمان در هفده‌شهریور را در اختیار هنرمندان گذاشته است که جای مناسبی برای فروش آثار هنری نیست.»

 

بیمه هنری؛ اتفاق مثبت هنری

شیخ‌زاده افشار تنها اتفاق مثبت هنری زندگی خود را بیمه هنری و حضور در همین مجتمع تجاری فعلی می‌داند. پس از همه اتفاقاتی که پشت سر گذاشته است، 8سال پیش اداره میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری او را بیمه می‌کند. او می‎گوید: «بیمه هنری، یگانه رویداد مثبت در زندگی هنری من بود که البته مبلغ زیادی هم به‌عنوان ورودی از من گرفتند تا پس از 30سال بازنشسته شوم. البته برای همین بیمه چندبار از طرف اداره میراث فرهنگی آمدند تا کارهای من را ارزیابی کنند. شانس دیگرم در حوزه هنر گرفتن دیوار نمایشگاهی در این مجتمع بود.

طبق توافقی که با مسئول اینجا داشتم، قرار شد 30درصد فروش را به آن‌ها بپردازم که هیچ سودی برایم ندارد. متأسفانه هنر در کشور ما جایگاه خود را پیدا نکرده است و اگر درآمدی هم در این 40سال داشتم، همه را برای خرید دوباره وسایل هزینه کردم. بهترین فروش من در این سال‌ها، سال87 بود که در موزه رضا عباسی با سایر هنرمندان نمایشگاه داشتم، خانمی از انگلیس آمد و چند اثرم را خرید. موضوع آثار هم میلاد امام‌رضا(ع) بود و طرح‌هایی را با مضامین مذهبی و دینی آماده کرده بودم. او می‌گفت یک هنرمند از خودش تعریف نمی‌کند، بلکه آثارش درباره او می‌گویند و ضرب‌المثل مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید را به کار برد.»

 

حال خوب، کوه را هم جابه‌جا می‌کند

او هنر را نیاز بشر می‌داند و معتقد است هنر در همه امور زندگی بشر جاری است و می‌توان آن را در همه بخش‌های زندگی به کار برد: «هنر نیاز بشر است و کشور ما به استادان و دبیران خوب هنر نیاز دارد. متأسفانه جامعه ما هنرمند پرورش نمی‌دهد، درحالی‌که هنر در همه امور زندگی به کار می‌آید. ما به دبیر هنر در مدارس و استادان خوب برای دانشجویان علاقه‌مند به هنر نیاز داریم. بسیاری از دانشجویان ما مباحث تئوری را می‌دانند، اما دانش عملی آن‌ها به میزان کافی نیست.» خانم شیخ‌زاده افشار کلمه هنر را معنا می‌کند و می‌گوید: «کلمه هنر در فارسی دری به‌معنای حرکت به‌سوی خوبی، کمال، پاکی و درستی است و درست در مقابل بدی‌هایی همچون دروغ، تظاهر و فریب قرار می‌گیرد. علت نیاز ما به هنر، دیدن خوبی‌ها و انس‌گرفتن با آن‌هاست. همان‌طور که به لباس و غذا نیاز داریم، روح ما نیز به آرامش نیاز دارد و هنر کمک می‌کند حالمان خوب باشد. درواقع وقتی حال انسان خوب باشد، می‌تواند کوه را هم جابه‌جا کند. دلیل افسردگی‌ها در کشور ما نیز همین است که دیگر مردم به‌دنبال خوبی‌ها نیستند.»

 

 

خودت را به آب بزن تا شناگر ماهری شوی

او همه شیوه‌های نقاشی را آموزش می‌دهد؛ آبرنگ، مدادرنگی، رنگ‌روغن و اکرلیک. ضمن اینکه به‌دلیل علاقه‌اش به هنر در این سال‌ها گل‌سازی، شمع‌سازی، نقاشی روی پارچه، دکوپاژ و پتینه را هم آموزش دیده و به علاقه‌مندان به این حوزه‌ها نیز آموزش می‌دهد. دراین‌باره می‌گوید: «اطلاعات زیادی دارم و دوست دارم آن را به جوانان و علاقه‌مندان ارائه دهم. هر آنچه را هم بدانم به هنرجویانم انتقال می‌دهم. بسیاری اعتقاد دارند که استاد نباید همه اطلاعاتش را در اختیار هنرجو قرار دهد، اما من با این نگاه مخالفم.

یک استاد نسبت به وقت هنرجویان و هزینه‌ای که می‌پردازند، دِین دارد. علاوه‌براین وقتی اطلاعات را در اختیار دیگران قرار می‌دهی، ذهن خالی می‌شود و جا برای اطلاعات جدید به دست می‌آید. در غیر این صورت ذهن به مرداب تبدیل می‌شود و مانند رود جاری نیست.» بیشتر اطلاعات و دانش او در حوزه هنر خودآموخته است و آن‌ها را با مطالعه کتاب، استفاده از فضای‌مجازی و تجربه و تمرین به دست آورده است. این بانوی هنرمند ادامه می‌دهد: «اصل و پایه دانش هنری من به همان دوره دبیرستان و 2سال دانشجوبودن در رشته معماری داخلی برمی‌گردد، اما کتاب همیشه همراهم بوده و در زمینه‌های مختلف هنری مطالعاتی داشتم.

مطالعه و تجربه همدیگر را تکمیل می‌کنند.» او از هر زمانی برای مطالعه و آموختن کارهای هنری جدید استفاده می‌کند، حتی اگر دوره نقاهت بیماری را پشت سر بگذارد. او می‌گوید: «چند سال پیش به‌دلیل بیماری انسداد روده عمل داشتم و مجبور بودم دوره نقاهت را پشت سر بگذارم.» صندلی را نشان و ادامه می‌دهد: «همین‌جا روی مبل می‌نشستم و فیلم‌های آموزش مجازی را نگاه می‌کردم تا بعدها بتوانم براساس آن‌ها کارهای جدید ارائه دهم. به اعتقاد من وقتی فردی به چیزی علاقه داشته باشد و به‌قول معروف خودش را به آب بزند، با تمرین و تکرار شناگر ماهری می‌شود. وقتی هنرجویان یا علاقه‌مندان به نقاشی الفبای آن را یاد بگیرند، می‌توانند ادامه مسیر را با خلاقیت بروند. علاوه‌بر اینکه قرار نیست همه فرشچیان یا داوینچی شوند، مهم داشتن ذوق و خلاقیت است.

به‌نظر من باید مبانی طراحی و رنگ‌شناسی را به هنرجویان آموزش داد. پس از آن هنرجو می‌آموزد که خودش با 3رنگ اصلی و سیاه و سفید رنگ‌های دیگر را درست کند و ایده‌های خودش را به تصویر بکشد. در این صورت هزینه‌ها هم کاهش پیدا می‌کند. علاقه‌مندان به این رشته به‌دلیل هزینه‌ها آن را رها می‌کنند.» هم‌محله‌ای‌ها اولین گروهی هستند که برای آموزش پیش او می‌روند: «یکی از همسایه‌ها مشاور روان‌شناس بود و خبر داشت که آموزش نقاشی می‌دهم و مراجعانی را که به آرامش و حال خوب نیاز داشتند، به من معرفی می‌کرد. تعدادی از هنرجویانم از اقوام و دوستان بودند، ضمن اینکه من را هم به دوستانشان معرفی می‌کردند. از زمانی هم که نگارخانه‌ام را افتتاح کردم، علاقه‌مندان برای آموزش به اینجا می‌آیند.»

 

استعداد و خلاقیتم را از خداوند دارم

او کتابی هم درباره نگارگری تألیف کرده است که 3بخش دارد و به مضامین و نحوه تولید اثر در حوزه نگارگری اشاره می‌کند، اما به‌علت هزینه‌های زیاد نتوانسته است آن را چاپ کند: «کتاب درباره تذهیب، طراحی فرش، کاشی و کاربرد گل‌و‌مرغ در این آثار است. از آنجایی که گرایش زیادی به گل‌و‌مرغ دارم، کتاب را هم دراین‌زمینه تهیه کردم، اما هزینه چاپ آن را ندارم و هیچ سازمان یا ارگان خاصی هم برای چاپ کتاب کمکم نکرده است.»

با هم به اتاق کارش می‌رویم، یک قفسه مخصوص رنگ و قلم‌موها و سایر ابزار نقاشی است. روی قفسه دیگر اتاق هم کاغذ و قاب‌های پلی‌استر خام جانمایی شده است. اتاق نورگیر است و میز به‌نسبت بزرگی وسط آن قرار دارد. سرذوق می‌آیم و دوست دارم قلم‌موها را داخل رنگ کنم و دستی به کاغذ ببرم. او تعدادی از کارهای نگارگری‌اش را هم نشان می‌دهد. طرح‌ها آن‌چنان زیباست که هوش از سرت می‌برد، گل‌ومرغ را در 4تابلو و مخصوص هر فصل و با حال‌وهوای همان فصل کشیده است. همین‌طور که کارها را نشانم می‌دهد، می‌گوید: «در نقاشی ایرانی کاغذ را ابتدا با قهوه، پوست پیاز یا گیاهانی که رنگ طبیعی دارند رنگ می‌کنیم تا اثر در پس‌زمینه مدنظر کشیده شود. ضمن اینکه در نقاشی تعادل و موازنه بسیار مهم است. یک هنرجو باید این نکات را بیاموزد، در غیر این‌ صورت اثر به‌ویژه در نقاشی ایرانی جلوه خود را نشان نمی‌دهد.»

در ادامه می‌گوید: «همه استعداد و خلاقیتم را از خداوند دارم. اوست که استعداد را به ما عطا می‌کند و ما با تلاش و اراده خود آن را نشان می‌دهیم. هنر و زیبایی درون ماست و باید آن را نمایان کنیم. همیشه به هنرجویانم می‌گویم نیت و درون شما در اثرتان دیده می‌شود، به همین دلیل هنگامی‌که اثری خلق می‌کنید، فقط بعد مالی آن را در نظر نداشته باشید. به آن‌ها پیشنهاد می‌دهم که برای عزیزترین فردی که می‌شناسند، نقاشی کنند تا اثرشان بهترین باشد.»

 

به هنرمندان تسهیلات بدهید

آخرین صحبت این بانوی هنرمند، اهمیت‌دادن به هنر و هنرمندان است. او می‌گوید: «ضرورت دارد که مسئولان به هنر اهمیت دهند و آموزش آن را در مدارس جدی بگیرند. کلاس هنر را به هر بهانه و کاری تعطیل یا حذف نکنند، زیرا هر درسی جایگاه خاص خود را دارد. فرزندان ما نیاز دارند کار هنری انجام دهند و اثر هنری در خانه داشته باشند. هنر حالمان را خوب می‌کند. از مسئولان تقاضا دارم جلو باندبازی‌ها را در حیطه هنر بگیرند و تسهیلات خوب به هنرمندان بدهند. همچنین مکان‌های مناسب در اختیار هنرمندان قرار دهند تا با فروش آثار خود به‌دنبال خلق آثار جدید بروند. خانم‌های هنرمند به حمایت بیشتری نیاز دارند به‌ویژه در وضعیت کرونا که رفت‌وآمد و هنرجوی کمتری هم هست. قرار بود در این دوره به هنرمندان وام تعلق گیرد، اما شرایط سختی دارد، دسته‌چک و ضامن و فیش حقوقی می‌خواهد که بیشتر هنرمندان آن را ندارند.»

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44